نیاز به مشاوره فوری دارم
اگر نیاز به مشاوره فوری داری همین الان میتونی از طریق دکمه زیر درخواست خودت رو ثبت کنی!!!
نیاز فوری به مشاوره دارم
روانشناسی معنوی
فرزاد میراحمدی نویسنده کتاب دیدار با استاد درون
آیا رنج بشر را می توان با آموزه های نامدارانی چون مولانا یا حافظ و روانشناسی معنوی التیام بخشید؟
آیا روانشناسی می تواند با همراهی عرفان ایرانی به روانشناسی معنوی تبدیل شود و این دردهای نامحدود بشر را کاهش دهد؟
سعدی چه زیبا می گوید:
همه از دست غیر ناله کنند
سعدی از دست خویشتن فریاد
همین امروز یک پرنده زیبا در قفس دیده بودم که تلاشی نافرجام برای رهایی می کرد و همین تلاشش او را برای تماشاگرانش بسیار زیبا می نمود و آن ها را مجبور می کرد درهای قفس را محکم تر ببندند.
وقتی به احوال درون خود نگاه می کنیم تنش ها و بیقراری های بی نهایتی می بینیم که گاه با جنگیدن با دیگران یا گاه با سرزنش خودمان، این تنش ها را موقتا آرام می کنیم.
وقتی زنی از دست شریک عاطفی اش می نالد، وقتی مردی از سرزنش های همسرش به ستوه می آید، وقتی شخصی به خاطر فشارهای جامعه یا دردهای جانکاه عاطفی به درون خودش می رود و در دنیای افسردگی، خود را رها می کند، انگار با بنبستی مستحکم روبرو می شود که گریزی برای رهایی نمی بیند.
چه چیزی هست که ما را این چنین دردمند می کند که جدایی از معشوق، ناتوانمان می کند؟
چه چیزی ما را این قدر به دنبال ظواهر دنیا می کشاند که گاهی مجبوریم برای به دست آوردن اندکی پول یا موقعیت مادی، حتی آتش بر آشیانه دیگران بزنیم.
مطالعه بیشتر: تست هوش وکسلر
چرا رنج بشر را پایانی نیست؟ روانشناسی معنوی پاسخ است
هر روز علی رغم پیشرفتها و رفاهی که دنیا را دگرگون می کند، رنج جدیدی برای انسان تولید می شود: رنج رقابت، رنج گرفتن محبت، رنج پیشی گرفتن از دیگران و…
حال چرا این همه رنج؟
فروید می گوید نهایت روان درمانی این است که ما پدر یا مادر مهربانی برای خود باشیم. ولی زمانی که پس از سالها کوشش کودک درون خود را می یابیم باز هم جاهایی این بیقراری ما حضور دارد و اضطراب و افسردگی گه گاهی ما را دنبال می کنند.
آن چه من دریافته ام این است که آن والد مهربانی که به دنبالش هستیم چیزی فراتر از مکتب های روانشناسی است. گویی همه ما تشنه دیده شدن، محبت دیدن، پذیرش و حمایت هستیم.
و تمام کوشش های ما برای برآورده کردن این نیازهاست. اگر افسرده ایم، چون این نیازها برآورده نمی شوند، آگر خیلی دنبال رفتارهای نابهنجار هستیم برای فرار از این اوضاع تنهایی خویش است.
این جاست که مولانا می گوید:
هر که جز ماهی ز آبش سیر شد
هر بی روزیست روزش دیر شد
یعنی وقتی در دامان عشق الهی قرار می گیری مثل ماهی هستی که از دریا سیر نمی شوی و زمانی که در دریا هستی زنده هستی.
شاید به خاطر همین است که حافظ می گوید:
هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریره عالم دوام ما
وقتی یک دانه گندم را نگاه می کنیم خود را در دستان طبیعت رها می کند و شکوفا می شود، وقتی بچه آهویی به دنیا می آید نیرویی او را به حرکت در می آورد و به سمت شیر خوردن از مادر می برد. ولی وقتی انسانی با چالشی روبرو می شود دنیا را بسته می داند و همه جا را تیره و تار می بیند.
مساله از اینجا شروع می شود که آدمی خود را تافته جدابافته از دنیا می داند. او خود را همه کاره جهان می داند و زمانی که نمی تواند از پس کاری برآید درمانده و مایوس می شود.
مطالعه بیشتر: تست تصور از خدا (GII)
چگونه دردهای بشر تسکین می یابد؟ با روانشناسی معنوی
اتصال درمان کار است. وقتی خود را جدا از هر جزئی از جهان بدانیم حالمان بد می شود و حرص و ناتوانی ما را آزار می دهد. اما وقتی خود را یگانه با همه چیز بدانیم آرامشی عمیق احساس می کنیم.
زمانی که کودکی در آغوش مادر است، آرام است و زمانی که در ازدحام جمعیت رها می شود بی قرار می شود.
ما انسان ها خود را در ازدحام بشریت تنها و نالان احساس می کنیم. به همین خاطر دائم خود را سرزنش می کنیم که چرا نمی توانیم یا چگونه بیشتر داشته باشیم.
گاهی داشته های ما، آن چنان بر سرمان آوار می شوند که صدای خرد شدنمان را تا فرسنگ ها می شنویم.
اگر به اصل خویشتن برگردیم سعادت در آن جاست و روانشناسی معنوی به ما کمک می کند تا به اصل خویشتن خود برگردیم.
مولانا می فرماید:
یک طبق نان است تو را بر فرق سر
تو همی جویی لب نان در به در
ما می توانیم آن چه را در کتاب ها، کلاس ها، منزل ها و دور دست ها می طلبیم در خودمان زنده کنیم.
کافی است از دیوار ذهنی خود بگذریم و متصل شویم به آن چه منتهای زندگی ما است. چه نیرویی درون ما هست که قلبمان را به تپش وا می دارد؟ دستمان را به حرکت در می آورد؟ و به چشممان نور و روشنایی می دهد؟
این نیرو همان جان ما هست که سال ها از آن دوریم و در به در به دنبالش در مکان های دیگر می گردیم.
ما خود را اسیر و زندانی ذهن خودساخته خویش می کنیم:
تو مکانی اصل تو در لامکان
این دکان بر بند و بگشا آن دکان
واقعا اگر ما همین تن بودیم که خیلی چیزها به هم می خورد. چرا عزیزترین شخصمان وقتی می میرد سریعا او را در خاک می کنیم.
اشتباه می کنیم! او فقط کالبدی است که در خاک می شود. جان به جانان می رسد. وقتی جان از تن رها می شود ، دیگر تن بی ارزش می شود و دوست داریم هر چه سریع تر آن را ناپدید کنیم.
پس این نشان می دهد اصل ما این تن نیست و به قول مولانا ما در لامکان قرار داریم.
به نظر می رسد که بشر نیاز دارد نگاهی دوباره به خود بیندازد. ما همچون قطره ای هستیم که به ناچار باید به دریا برسیم:
به قول عطار:
چون به دریا می توانی راه یافت
سوی یک شبنم چرا باید شتافت
وقتی عرفای ایرانی تمام هدف و رسالت خود را اتصال دوباره به معشوق می دانستند بی شک چیزی می دیدند که ما با عقل و استدلال نمی توانیم به آن برسیم:
سعدی زیبا می گوید:
عاقلان خوشه چین از سرّ لیلی غافل اند
این کرامت نیست جز مجنون خرمن سوز را
وقتی خدا از راه می رسد
عرفا خداوند را جدا از انسان نمی دانند و او را نیرویی درون بشر می دانند که به هر مناسبتی خود را نمایان می کند.
با صد هزار جلوه برون آمدی که من
با صد هزار دیده تماشا کنم تو را
در هر قسمتی از جهان که نگاه کنیم نیرویی نهفته است که می تواند اقامتگاه دائمی ما باشد:
مرد خدا به مشرق و مغرب غریب نیست
چندان که می رود همه ملک خدای اوست
مطالعه بیشتر:
وقتی خدا را در همه جا بیبینی دیگر غریبی معنایی ندارد. وقتی دلت برای وطنت تنگ شده است، آیا خداوند فقط در وطن تو بوده که تو هوس آن جا کرده ای؟ خیر، همه جا می تواند برای تو وطن باشد.
گاهی دل ما هوای آغوش مهربانی می کند که سر بر آن بگذاریم و هق هق گریه کنیم، گاهی دلمان می خواهد پر و بالی داشته باشیم که به سیاحت تمام آفاق بپردازیم، گاهی نیز دلمان از زمانه گرفته است و گویی توانی برای فریادخواهی نداریم. در این صورت انگار خدایی هست که چشمک می زند و ما را فرا می خواند:
و اگر بر تو ببندد همه ره ها و گذرها
ره پنهان بنماید که کس آن راه نداند
و جایی دیگر مولانا می گوید:
گر شش جهتت بسته شود باک مدار
کز قعر نهادت سوی جانان راه است
مطالعه بیشتر: چگونه به آرامش خاطر برسیم ؟
رنج ها در روانشناسی معنوی
گاهی ما در زندگی رنج هایی می کشیم و گاهی با تلاش و کوشش بسیار باز هم از اهداف خود دور می شویم. در چنین مواقعی بسیار ناخرسند می شویم و به همه چیز عالم مشکوک می شویم که چرا کارمان با گره مواجه شده است. اما گاهی خدا از دور ما را می بیند و :
دوست دارد یار این آشفتگی
کوشش بیهوده به از خفتگی
رنج های زندگی درس هایی هستند تا به خود نگاهی بیندازیم و آن نیروی برتر را بیشتر با تمام وجود درک کنیم.
بشر زود ناامید می شود و کار را رها می کند اما بهتر است به مولانا گوش کند:
تو مسافری، روان کن، سفری بر آسمان کن
تو بجنب پاره پاره که خدا دهد رهایی
واقعا داشتن دیدگاهی که تو را در دامان خداوند تصور می کند گنج بی پایانی است که هم آرامش را به بشر هدیه می دهد و هم عظمت را!
کلید این گنج بی پایان با اتصال به نیروی الهی است که سرانجام ما به آن جا ختم می شود. آیا ما قطره هایی هستیم که به آن دریای با عظمت وصل می شویم:
قطره دانش که بخشیدی ز پیش
متصل گردان به دریاهای خویش
راه رهایی انسان چیست؟ روانشناسی معنوی
باید که جمله جان شوی، تا لایق جانان شوی
گر سوی جانان می روی، مستانه شو مستانه شو
وقتی خود را بی پایان فرض می کنیم دیگر ترسی از کم و کاستی های جهان نداریم. دیگر ناامیدی معنایی ندارد، حرص کنار می رود و همه جا را عشق می گیرد.
عطار می گوید اگر دوزخ را به من دهند، هیچ عاشقی را نمی سوزم چون او خود صدها بار سوخته است.
وقتی هر جایی را نوری از جانب آن وجود بی نهایت بدانی تمام مشکلات روانی به پایان می رسند. عشق الهی آتشی است که بر سوخته دلان زبانه می کشد و جان آن ها را نوازش می کند. این آتش درد نیست بلکه رضایت است:
آتش عشق است کاندر نی فتاد
جوشش عشق است کاندر می فتاد
من در زمان نگرانی ها یا حتی زمان هایی که اوضاع دلم روبه راه است تصور می کنم در میانه یک منبع بیکران الهی هستم و در آن مثل ماهی غرق هستم.
این اصل من را آرام می کند و از هر داروی روان شناختی بیشتر اثر می گذارد.
حافظ با زیبایی می گوید:
کمتر از ذره نه ای، پست مشو عشق بورز
تا به سرچشمه خورشید رسی چرخ زنان
این یک تمرین عالی است که خود را مثل ذره ای بدانیم که چرخ زنان به سمت خورشید می رود. این خورشید از مشرق و مغرب می تابد و او را پایانی نیست.
و اما آرامش چگونه است
عرفان ایرانی استغنا و خرسندی را مایه آرامش و کمال می داند. آن چنان که حافظ می گوید:
این چه استغناست یارب، وین چه قادر حکمت است
این همه درد نهان است و مجال آه نیست
استغنا یعنی بی نیازی از هر کسی. خرسند بودن همان است که در روانشناسی امروز با نام پذیرش معروف است:
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم
که در طریقت ما کافری است رنجیدن
گاهی جهان به کام ما نیست و این جاست که پذیرش و خرسند بودن کمک شایانی به ما می کند، گاهی تنهاییم و این جاست که بی نیازی ما را به اوج می رساند:
در این بازار اگر سودی است از درویش خرسند است
خدایا منعمم گردان به درویشی و خرسندی
عرفا خدا را در همه چیز می بینند و خود را به او متصل. آن ها چیزی غیر از او نمی دانند و نمی بینند. آن ها در همه جا زیبایی می بینند و صفات خداوند را در خود نیز می بینند، چون خود را ذره ای از او می دانند.
آیا به راستی این دیدگاه نمی تواند راه سعادت انسان امروزی باشد؟
مطالعه بیشتر: تکنیک های ذهن آگاهی و کاهش استرس
دوره های آموزشی رایگان در یوتیوب
همین الان میتونی از کانال یوتیوب ما دیدن کنی و مارو حمایت کنی و کلی ویدیو های آموزشی و دوره های آموزشی رایگان ببینی
نمایش دوره های رایگان
مزایای کتاب شفای هیجانات نیمه شکسته
افزایش آرامش - کاهش استرس - افزایش اعتماد به نفس - خودآگاهی و شناخت احساسات
خرید کتاب شفای هیجانات
خرید کتاب دیدار با استاد درون
افزایش عزت نفس - سفر به دورن خود و شناخت احساسات خود - احساس همدلی - افزایش اعتماد به نفس - بهبود کیفیت زندگی
خرید کتاب دیدار با استاد درون
حتما این مطالب را بخوانید
تنفس جعبه ای برای کاهش استرس
تنفس جعبه ای برای کاهش استرس تنفس جعبه ای چیست؟ تنفس جعبهای یک روش تنفسی است که در آن فرد نفسهای خود را به صورت کامل و عمیق از ریههای خود بیرون میکشد و سپس نفس جدیدی را به آرامی و با کندی وارد میکند....
چرا با خودم حرف میزنم
چرا با خودم حرف میزنم؟ حرف زدن با خود، یک رفتار رایج در انسانهاست و میتواند اهداف مختلفی داشته باشد. اغلب به افراد کمک میکند تا افکارشان را روشنتر کنند، تصمیمات بگیرند یا اطلاعات را تثبیت کنند. این میتواند یک راه برای حل مشکلات یا...
انواع فوبیا و راه های درمان
فوبیاها، ترسهای بیمنطق و بیمعنی هستند که میتوانند زندگی انسان را به شدت تحت تأثیر قرار دهند. افرادی که با فوبیاها مواجه هستند، ممکن است تجربههای نامطلوبی را در مواجهه با موقعیتهای خاص داشته باشند. در این مقاله، به بررسی انواع فوبیا و راههای درمان...
استرس اجتماعی چیست
استرس اجتماعی یکی از مسائل روزمره زندگی مدرن است که بسیاری از افراد با آن روبرو میشوند. در این مقاله، به بررسی علل استرس اجتماعی، علائم آن، و راههای مدیریت این مشکل خواهیم پرداخت. برای فهم بهتر این موضوع، ابتدا به تعریف استرس اجتماعی میپردازیم...
دیدگاهتان را بنویسید