سلام
من ۱۲ سال دارم و ۳ ساله روی یکی از فامیل های دورمون کراش زدم ولی هیچکس متوجه کارای من نشده😎
اسمشم …… هست و من خیلی دوستش دارم از ۹ سالگی روش کراش زدم و ۸ سالگی باهاش آشنا شدم اون ازم ۲ سال بزرگ تره و خانواده ی هر دومون مذهبی ان وهردومون خجالتی خلاصه اینکه دوسش دارم و شب ها قبل خواب بهش فکر میکنم🥰🥰🥰
سلام من هستم من ۳سالی میشه که عاشقه یک پسر شدم نمی دونم عاشقشم یا وابسته فقط میدونم بدون اون زندگی واسم سخته چندین بار ازهم جدا شدیم اما من بازهم بهش پیام دادم زنگ زدم چون بدونه اون حس میکردم نفسم نمیاد دوست داشتم بمیرم یا برم یک جای خیلی دور همش میخواستم تنها باشموباکسی حرف نزنم بجز اون سه ساله که باهاشم اما هنوز نتونستم که بهش بگم بیاد خواستگاریم یه چیزی بگم شاید باور نکنید ما هنوز از روبرو همدیگه رو ندیدیم چون من یک شهرم اون یه شهر دیگه همش اون به من میگه که برم اونجا پیشش ولی من نمی تونم که برم و یک اخلاق هم دارم که هیچوقت نمیخوام قبل ازدواج برم سرقرار اما اون فکرمیکنه که من اونو نمیخوام واسه ی همین نمیرم اما یک بار هم نگفته که تو نمیتونی بیای من میام که ببینمت
من. و عشقم ۷سال تو رابطه بودیم. ولی اون ترکم کرد. بخاطر مشکلات دو تا خانواده و رفت با یکی دیگه رابطه شد. هه. واقعا این حقم نبود
من. و عشقم ۷سال تو رابطه بودیم. ولی اون ترکم کرد. بخاطر مشکلات دو تا خانواده و رفت با یکی دیگه رابطه شد. هه. واقعا این حقم نبود
سلام
من ۱۲ سال دارم و ۳ ساله روی یکی از فامیل های دورمون کراش زدم ولی هیچکس متوجه کارای من نشده😎
اسمشم …… هست و من خیلی دوستش دارم از ۹ سالگی روش کراش زدم و ۸ سالگی باهاش آشنا شدم اون ازم ۲ سال بزرگ تره و خانواده ی هر دومون مذهبی ان وهردومون خجالتی خلاصه اینکه دوسش دارم و شب ها قبل خواب بهش فکر میکنم🥰🥰🥰
سلام من هستم من ۳سالی میشه که عاشقه یک پسر شدم نمی دونم عاشقشم یا وابسته فقط میدونم بدون اون زندگی واسم سخته چندین بار ازهم جدا شدیم اما من بازهم بهش پیام دادم زنگ زدم چون بدونه اون حس میکردم نفسم نمیاد دوست داشتم بمیرم یا برم یک جای خیلی دور همش میخواستم تنها باشموباکسی حرف نزنم بجز اون سه ساله که باهاشم اما هنوز نتونستم که بهش بگم بیاد خواستگاریم یه چیزی بگم شاید باور نکنید ما هنوز از روبرو همدیگه رو ندیدیم چون من یک شهرم اون یه شهر دیگه همش اون به من میگه که برم اونجا پیشش ولی من نمی تونم که برم و یک اخلاق هم دارم که هیچوقت نمیخوام قبل ازدواج برم سرقرار اما اون فکرمیکنه که من اونو نمیخوام واسه ی همین نمیرم اما یک بار هم نگفته که تو نمیتونی بیای من میام که ببینمت