وبینار رایگان افزایش اعتماد به نفس
چهارشنبه 10 اردیبهشت ساعت 21
فقط 100 نفر اول
فهرست مطالب این مقاله
- آیا واقعاً ما آدمهای اشتباه را انتخاب میکنیم یا تکرار یک الگوی ذهنی است؟
- نقش دوران کودکی در جذب روابط ناسالم
- وابستگی عاطفی چیست و چرا ما را به سمت افراد نامناسب میکشاند؟
- چرا بارها وارد رابطهای میشویم که میدانیم به جایی نمیرسد؟
- درمان ریشهای روابط ناسالم: از شناخت تا تغییر
- نتیجهگیری
- درباره نویسنده: فرزاد میراحمدی
شاید برایت آشنا باشد: وارد رابطهای میشوی، همه چیز اولش خوب به نظر میرسد، اما خیلی زود میفهمی دوباره درگیر همان مشکلات قدیمی شدهای. شاید حتی با خودت بگویی: «چرا همیشه جذب آدمهای اشتباه میشوم؟» این پرسش ساده، ریشه در لایههای عمیقی از روان ما دارد؛ لایههایی که خیلی وقتها خودمان هم از آنها آگاه نیستیم.
ما آدمها معمولاً طبق یک الگو جذب افراد خاصی میشویم. این الگوها ممکن است در دوران کودکی شکل گرفته باشند و در بزرگسالی همچنان رفتارهای ما را هدایت کنند. حتی وقتی میخواهیم متفاوت انتخاب کنیم، ناخودآگاهمان ما را به همان سمت همیشگی میکشاند. در این مقاله، میخواهیم این الگوهای پنهان را بررسی کنیم و بفهمیم چرا انتخابهای عاطفیمان همیشه ما را به درهای بسته میرساند.
آیا واقعاً ما آدمهای اشتباه را انتخاب میکنیم یا تکرار یک الگوی ذهنی است؟
بسیاری از ما فکر میکنیم انتخابهای عاطفیمان کاملاً آگاهانه هستند، اما واقعیت این است که تصمیمات احساسی ما اغلب توسط بخش ناخودآگاه ذهن هدایت میشود. در روانشناسی مفهومی وجود دارد به نام طرحواره یا الگوی ذهنی که از کودکی در ذهن ما شکل میگیرد و مثل یک عینک، تجربههای جدید را برایمان تفسیر میکند.
فرض کن کسی در کودکی مدام احساس طردشدگی کرده باشد. احتمال زیادی وجود دارد که در بزرگسالی، ناخودآگاه جذب افرادی شود که همان حس را در او دوباره زنده میکنند. چرا؟ چون ذهن به دنبال تأیید آنچه از قبل به آن باور دارد، میگردد.
در واقع، خیلی وقتها ما نه به خاطر ویژگیهای خوب یا بد دیگران، بلکه برای زنده نگه داشتن یک طرحواره ناآگاهانه وارد رابطهای میشویم. به همین دلیل است که وقتی با کسی آشنا میشویم که سالم و امن رفتار میکند، ممکن است احساس کنیم «کشش» نداریم. این بیکشش بودن، گاهی یعنی آن شخص به طرحواره ی دردناک ما نمیخورد، نه اینکه بد باشد.
پس اگر مدام خودت را در روابطی پیدا میکنی که به نظر اشتباه میآیند، بهتر است به جای سرزنش خود یا دیگران، به دنبال شناخت ریشههای ذهنیات باشی. گاهی پاسخ سوال «چرا جذب آدمهای اشتباه میشوم؟» در دل همان طرحواره هایی است که سالهاست بیصدا در درون ما زمزمه میکنند مانند طرحواره رهاشدگی و طرحواره محرومیت هیجانی و…..
نقش دوران کودکی در جذب روابط ناسالم
در این بخش قراره بررسی کنیم که چطور تجربههای اولیه زندگی، بهویژه در دوران کودکی، میتونن مسیر روابط عاطفی بزرگسالی ما رو شکل بدن. در ادامه، دربارهی مفهوم نیازهای هیجانی، تأثیر والدین، و شکلگیری طرحوارههایی صحبت میکنیم که بعدها باعث جذب روابط ناسالم میشن.
نیازهای هیجانی کودکان چقدر مهماند؟
کودکان با نیازهایی به دنیا میان که فقط غذا و خواب نیست. نیاز به محبت، تأیید، امنیت، توجه، آزادی بیان احساسات و… از جمله نیازهای هیجانی اولیه هستن که اگر در کودکی به درستی پاسخ داده نشن، تبدیل به زخمهایی روانی میشن.
وقتی کودک بارها نادیده گرفته میشه، یا محبت رو مشروط دریافت میکنه، یاد میگیره که برای دوستداشتنی بودن باید خودش رو سانسور کنه، نقش بازی کنه یا حتی درد رو تحمل کنه. همین تجربهها بعدتر زمینهساز شکلگیری طرحوارههایی مثل رهاشدگی، محرومیت هیجانی یا اطاعت میشن.
والدین چگونه ناخواسته مسیر ذهنی ما را میسازند؟
حتی بهترین والدین هم ممکنه اشتباهاتی داشته باشن. مثلاً مادری که خودش با احساس ناامنی بزرگ شده، ممکنه ناخودآگاه اضطراب رو به فرزندش منتقل کنه. یا پدری که بیش از حد کنترلگره، فرزندی تربیت میکنه که نمیتونه احساساتش رو بیان کنه یا اعتماد به تصمیمگیری نداره.
این تجربهها به تدریج تبدیل به باورهایی بنیادین میشن. مثل:
- “هیچکس برای همیشه کنارم نمیمونه”
- “احساسات من مهم نیست”
- “اگر مخالفت کنم، طرد میشم”
طرحوارهها مثل این باورها، بعداً در روابط عاطفی ما خودشون رو نشون میدن و باعث میشن جذب کسانی بشیم که این دردهای کهنه رو دوباره فعال میکنن.
در ادامه چه میخواهیم بفهمیم؟
در بخشهای بعدی مقاله، دقیقتر بررسی میکنیم که چرا با وجود تجربههای ناخوشایند، باز هم همون نوع آدمها برامون جذاب هستن. همچنین راهکارهایی رو مرور میکنیم برای شناسایی و تغییر این الگوهای ناسالم، تا بتونیم انتخابهای عاطفی سالمتری داشته باشیم.
وابستگی عاطفی چیست و چرا ما را به سمت افراد نامناسب میکشاند؟
وابستگی عاطفی یکی از رایجترین دلایلیه که باعث میشه آدمها در روابط ناسالم بمونن یا مدام جذب کسانی بشن که براشون مناسب نیستن. این وابستگی، برخلاف تصور، همیشه از روی عشق یا علاقه نیست؛ گاهی ناشی از زخمهای قدیمی و طرحوارههای حلنشده است.
در ادامه دربارهی نشانههای وابستگی عاطفی، تفاوتش با عشق سالم، و ریشههای آن در طرحوارهها صحبت میکنیم.
تفاوت عشق سالم با وابستگی ناسالم
خیلی وقتها وابستگی با عشق اشتباه گرفته میشه. در حالی که:
- عشق سالم به ما آزادی، امنیت و آرامش میده.
- وابستگی ناسالم بیشتر همراه با ترس، اضطراب، و ترس از ترک شدنه.
کسی که دچار وابستگی عاطفی شده، ممکنه بارها از رابطهای آسیب ببینه، اما نتونه جدا بشه چون احساس میکنه بدون اون فرد نمیتونه زندگی کنه.
نشانههای وابستگی عاطفی
- ترس شدید از تنها ماندن
- ناتوانی در تصمیمگیری بدون نظر یا تأیید طرف مقابل
- گذشتن از خواستهها و نیازهای شخصی برای حفظ رابطه
- چسبندگی زیاد یا کنترلگری در رابطه
- اضطراب هنگام فاصله گرفتن از طرف مقابل
این نشونهها اغلب ریشه در طرحوارههایی مثل رهاشدگی، بیاعتمادی، نقص و شرم یا وابستگی/بیکفایتی دارن.
طرحوارهها چگونه وابستگی ایجاد میکنند؟
فرض کن کودکی در خانوادهای بزرگ شده که در آن محبت ناپایدار بوده؛ مثلاً یکی از والدین مرتب میرفته و برمیگشته یا حضورش غیرقابل پیشبینی بوده. این کودک ممکنه بعدها یک طرحواره رهاشدگی شکل بده. نتیجه؟ در بزرگسالی به آدمهایی جذب میشه که دقیقاً همین حس رو دوباره بهش بدن—تا شاید این بار، پایانش متفاوت باشه.
وابستگی عاطفی در چنین حالتی مثل یه تلاش ناخودآگاه برای درمان زخمی قدیمی از طریق رابطهای جدید عمل میکنه. اما چون انتخاب از مسیر طرحواره صورت میگیره، معمولاً نتیجه چیزی جز تکرار درد نیست.
در ادامه چه خواهیم گفت؟
در بخش بعدی مقاله، بررسی میکنیم که چرا حتی وقتی میدونیم رابطه اشتباهه، باز هم نمیتونیم رهاش کنیم. آیا این فقط عادت ذهنیمونه یا ریشه در باورهایی داره که در طول سالها در ما نهادینه شده؟ با ما همراه باش تا لایههای عمیقتری از این وابستگیها رو باز کنیم.
چرا بارها وارد رابطهای میشویم که میدانیم به جایی نمیرسد؟
همه ما حداقل یکبار تجربه کردهایم که وارد رابطهای شدیم، در حالی که از همان ابتدا صدای درونیمان میگفت: «این راه به جایی نمیرسد.» با این حال، ماندیم. ادامه دادیم. حتی وقتی نشانهها واضح بودند. چرا این اتفاق میافتد؟ چه نیرویی در درون ماست که باعث میشود آگاهانه به سمت رابطهای برویم که پایان خوشی ندارد؟
پاسخ را باید در لایههای زیرین ذهن، و گاهی در همان طرحوارههایی جستوجو کرد که از کودکی با ما آمدهاند.
عقل میگوید نه، دل اما… چرا گوش نمیکنیم؟
خیلی وقتها تحلیل منطقی ماجرا میگوید: «این رابطه برات خوب نیست. طرف مقابل نمیتونه نیازهای تو رو برآورده کنه.» اما احساسات ما چیز دیگری میگویند. علت این تضاد درونی، اغلب اینه که بخش ناخودآگاه ما هنوز درگیر نوعی تکرار روانی گذشته است.
این تکرار میتونه نتیجهی طرحوارهای مثل محرومیت هیجانی یا رهاشدگی باشه. وقتی فردی از کودکی یاد گرفته که نباید انتظار رابطهای امن داشته باشه، در بزرگسالی هم ناخودآگاه سراغ آدمهایی میره که همون حس بیثباتی و ناکامی رو براش تداعی میکنن.
رابطهی دردآور، اما آشنا!
ذهن ما از ناشناختهها میترسه. گاهی یک رابطهی ناکارآمد، چون با الگوی ذهنی ما همخوانی داره، برامون امنتر از یک رابطهی سالم به نظر میرسه. برای همینه که بعضیها وقتی با فردی مهربون و در دسترس آشنا میشن، احساس خفگی یا بیاحساسی میکنن.
در واقع، ذهن ما دنبال چیزی نیست که حتماً خوب باشه؛ دنبال چیزیه که آشنا باشه. این آشنایی اگه با درد همراه بوده باشه، ما همون درد رو بارها و بارها انتخاب میکنیم، چون مغزمان اون رو “نرمال” میدونه.
بیتوجهی به پرچمهای قرمز
وقتی درگیر یک طرحواره هستیم، خیلی از “ردفلگها” (نشانههای هشداردهنده) رو یا نمیبینیم یا کماهمیت جلوه میدیم. مثلاً ممکنه ببینیم طرف مقابل صادق نیست، یا اهل تعهد نیست، ولی با خودمون میگیم: «درست میشه، فقط باید بیشتر براش وقت بذارم.» این تفکر همون جاییه که واقعیت رو فدای امید میکنیم—امیدی که ریشه در گذشته و تجربههای حلنشده داره.
از همینجا میشه به نقطهای رسید که بیشتر متوجه بشیم چرا بعضی آدمها برای ما بیش از حد جذاب هستن، حتی اگه بارها به ما آسیب زده باشن. توی بخش بعدی، دقیقتر بررسی میکنیم که این جذابیت خطرناک از کجا میاد و چرا گاهی ما رو به سمت افرادی سوق میده که واقعاً برای سلامت روانمون سمی هستن.
درمان ریشهای روابط ناسالم: از شناخت تا تغییر
حالا که فهمیدیم چرا جذب روابط ناسالم میشویم، وقت آن رسیده که به مهمترین بخش برسیم: درمان و تغییر. قرار نیست این الگوها تا همیشه همراه ما بمانند. طرحوارهها قابل تغییرند، به شرط آنکه اول آنها را بشناسیم، بپذیریم و بعد با روشهای مناسب بازنویسیشان کنیم.
در این بخش دربارهی مسیر درمانی طرحوارهها و راههایی برای ساختن روابط سالمتر صحبت میکنیم.
گام اول: خودآگاهی و شناسایی طرحوارههای فعال
نمیتوان چیزی را تغییر داد که آن را نمیشناسیم. بنابراین اولین قدم برای رهایی از چرخهی روابط ناسالم، شناخت طرحوارههاییست که ناخودآگاه رفتار ما را هدایت میکنند.
مثلاً اگر متوجه شدهای که همیشه جذب افراد بیثبات یا سرد میشوی، شاید طرحوارهی رهاشدگی یا محرومیت هیجانی در تو فعال است. توجه به تکرارها، نوشتن الگوهای مشترک روابط گذشته، و تحلیل احساساتت در ابتدای آشناییها میتونه سرنخهای مهمی بهت بده.
گام دوم: تجربه احساسات سرکوبشده
طرحوارهها فقط یک فکر نیستند، بلکه با احساسات عمیق و گاهی دردناک همراهاند. برای درمان، باید جرات روبهرو شدن با این احساسات رو پیدا کنیم. در جلسات طرحوارهدرمانی، به کمک تکنیکهایی مثل تصویرسازی ذهنی یا نامهنگاری درمانی، فرد به دوران کودکی برمیگرده و نیازهایی که در گذشته نادیده گرفته شده، دوباره حس و شنیده میشن.
این مواجههی امن با کودک درون، یکی از موثرترین مراحل در بازنویسی طرحوارههاست.
گام سوم: ساختن تجربههای جدید در روابط
تا زمانی که در روابط واقعی، رفتار متفاوتی تجربه نکنیم، ذهن ما هم همچنان به طرحوارههای قدیمی وفادار میمونه. بنابراین، بعد از شناخت و کار درونی، باید آگاهانه به سمت رابطههایی برویم که طرحوارههای ناسالم را نقض میکنند.
مثلاً اگر طرحوارهی بیاعتمادی داری، باید وارد رابطهای بشی که در آن امنیت، صداقت و شفافیت جریان دارد—even اگر در ابتدا احساس سردی یا بیکشش بودن بکنی. این نوع رابطهها هستند که به ذهن فرصت میدهند الگوهای قدیمی را بازنویسی کند.
نتیجهگیری
روابط اشتباه همیشه از جای اشتباهی نمیآیند؛ خیلی وقتها، از زخمهای عمیق و نادیدهای نشئت میگیرند که در سکوت، تصمیمهای بزرگ زندگی ما را میسازند. اگر بارها وارد رابطههایی شدهای که میدانستی پایان خوشی ندارند، خودت را قضاوت نکن. این انتخابها، اغلب از طرحوارههایی میآیند که سالها پیش، بدون آگاهی شکل گرفتهاند.
اما خبر خوب اینجاست: این الگوها قابل تغییرند. با آگاهی، درمان مناسب و تجربهی رابطههای متفاوت، میتوان این چرخه را شکست و بهجای تکرار گذشته، آیندهای سالمتر ساخت—هم برای خودت، هم برای روابطت.
درباره نویسنده: فرزاد میراحمدی
مطالب مرتبط
مطالب مرتبط
آخرین مطالب
رابطه لانگ دیستنس
اردیبهشت ۹, ۱۴۰۴|
راه های غلبه بر حس بی ارزشی
فروردین ۲۶, ۱۴۰۴|
تیپ 2 یا امدادگر در اینیاگرام
فروردین ۱, ۱۴۰۴|
تیپ 3 یا بازیگر در اینیاگرام
اسفند ۲۹, ۱۴۰۳|
تیپ 4 یا احساساتی در اینیاگرام
اسفند ۲۸, ۱۴۰۳|